via Instagram http://ift.tt/24fwVUI
Stumble
Delicious
Technorati
Twitter
Facebook

Comments

0 Response to '. ما چهار نفر بودیم. توی کلبه ای وسط جنگل. تا رودخانه صد و هفت قدم فاصله بود. درست مسافتی که یک زندانی محکوم به مرگ از سلول انفرادی شب آخرش تا پای چوبه ی دار می رود! ما پشت یکدیگر بودیم, پدر اینطور میخواست. پدر یک روز گرگ و میش مه گرفته ی بهاری به جنگل زد. تاریکی خانه نفسش را بریده بود. برادر دنبالش دویید. صدای زوزه ی گرگ ها توی درختان می پیچید. رد پایش تا چندین درخت رفت و بعد زیر انبوه برف ها ناپدید شد. می گفتند به شهر رسیده ما سه نفر بودیم وقتی گریه کردیم ما دو نفر بودیم وقتی یادشان کردیم #Tehran , April #2015 #vsco #vscocam #bnw #bw . . . . . #iran #iphone #streetphotography #ig_persia #hikaricreative #uspiran #everydayiran #everybody_street #everydayeverywhere #outofthephone #roozdaily #1415mp #myfeatureshoot #shootermag #gettyimages #reportagespotlight #streetscenesmag #streetlife #lensculture #lcexposure by whymarash'

Posta un commento